خاطره گویی با سردار دانشمند از عملیات کربلای یک شروع میشود تا به عشق وصف ناشدنی “شهید عباس باسره و علاقه خاص حاج قاسم به تراب جم برای ثبت نام به جبهه…
سردار علی دانشمند که خود از رزمندگان دوران دفاع مقدس است در زمان جنگ در عرصههای آموزشی و فرهنگی نیز نقشی پررنگ داشته است. وی در آن زمان مسئول تأیید و اعزام رزمندها به جبهه بوده و در کنار آن مسئولیت آموزش میدان تیر نیروی دریایی و خدمت در پادگان سیدالشهدا(ع)، از دیگر فعالیتها و خدمات سردار دانشمند بوده است. وی بعد از جنگ نیز در بخشهای مختلف سپاه هرمزگان مسئولیت داشت. از جمله چندسالی به عنوان جانشین سپاه امام سجاد(ع)، مشغول به خدمت بود. مسئولیت سازمان پیشکسوتان جهاد و شهادت اداره کل حفظ آثار استان نیز از دیگر مسئولیتهای سردار دانشمند میباشد. وی همچنان در عرصههای فرهنگی در حوزه دفاع مقدس در استان فعالیت دارد.
پخش نقل و نبات برای ثبت نام در جبهه/ تشییع جنازه شهید باصره با نقل و نبات
*شما از جمله کسانی بودید که ارتباط نزدیکی با شهید عباس باصره داشتید؟ از علاقهاش به جبهه بگویید؟
شهید عباس باصره یکی از آن انسانهای بسیارعجیب بود که هرچقدر از این شهید بنویسید بازهم کم است. ایشان با اینکه سن و سالی هم از او گذشته بود، ولی اصرار زیادی برای رفتن به جبهه داشت. با دوستان راجع به سن و سالشان مشورت کردم. دفعه اول گفتیم فعلاً صبر کنید جوانترها را بفرستیم تا بعد. خیلی ناراحت شد گفت به ظاهرم نگاه نکنید من آمادگی کامل دارم، من حاضرم هرکاری در جبهه است انجام بدهم. ناراحت شد که چرا اسمش را ننوشتیم. به چندنفر هم گفته بود به آقای دانشمند بگید اسم من را به نویسد، اصرار زیادی برای رفتن داشت.
بلاخره اسمش را نوشتیم. جالب اینکه روز اعزام هنوز یادم هست شیرینی گرفته بود و نقل و نبات پخش میکرد، پرسیدم شیرینی به چه مناسبتیست؟ بچهها گفتند شیرینی آقای باصره است. همین قدر که اسمش نوشته شده برای جبهه خوشحال شده. رفت بعد از مدتی هم شهید شد. جالبترش اینکه زمان تشییع جنازهاش به سمت بهشت زهرا(س)، خانوادهاش نقل و نبات و پول خرد میریختند. این صحنه بسیار زیبایی بود که هنوز به خاطر دارم.
*شما عملیات کربلای یک هم بودید؟ از آن عملیات چه خاطرهای دارید؟
بله درعملیات کربلای یک، آزادسازی مهران درجمع رزمندگان بودیم. همه آن شب از هم طلب حلالیت میکردند، از کلام و چهرههای بچههای رزمنده مشخص بود که آماده شهادت هستند. نیمههای شب بعد از اتمام دعای توسل و عاشورا دیدم یک ظرفی را میچرخانند. اول فکر کردم چیز خوردنی است، چون شب بود و تاریک محتوای داخل ظرف مشخص نبود. ظرف که جلوی تک تک بچهها گرفته میشد، همه برمی داشتند به جایی از بدنشان میکشیدند. من انتها بودم نوبت من که رسید دستم را گذاشتم داخل ظرف، قسمتی را برداشتم بو کردم دیدم حناست. این حنا در واقع نشان دهنده این بود که امشب یک جشن شادمانی است و رزمندهها قصد دارند به دیدن معشوق بروند.
*کدام یک از دوستانتان در این عملیات به فیض شهادت نائل شدند؟
شهید حاجبی از جمله شهدایی بود که در این عملیات شهید شد.
** از شهید حاجبی چه خاطراتی دارید؟
زمانی که ایشان در آموزش بود، من هم به عنوان اولین مسئول بسیج در بندرعباس مشغول فعالیت بودم، هنوز البته نیرو مقاومت تشکیل نشده بود. آموزشهای نفرات سپاه و آموزشهای بسیجیها برعهده ما و تعدادی از دوستان بود. شهید حاجبی یکی از افرادی بود که در این دورهها حضور داشت. سال ۵۹ عضو سپاه شد. حتی زمانی هم که هنوز سپاه در جنگ شکل نگرفته بود، در جنگهای نامنظم حضوری فعالی داشت. همهی بچههای هرمزگان و تیپ سیستان و بلوچستان شهید حاجبی را قبول داشتند. طرحهای مخابراتی خوبی میداد. چند سال هم مسئول مخابرات لشکر بود و حتی به خاطر اخلاق و مدیریتی که داشت به عنوان قائم مقامی ستاد لشکر معرفی شد.
علاقه خاص حاج قاسم به تراب جم/ جوانها یادنامه “۶۴۱۰” را بخوانند
* از رزمندهها و شهدای خارج از استان با چه کسانی در زمان جنگ و بعد از آن ارتباط خوبی داشتید؟
خب ارتباط ما با حاج قاسم سلیمانی به زمان جنگ برمی گردد. ایشان چندبار همان ایام جنگ در مسجد امام برای مردم سخنرانی کرد. حاج قاسم علاقه خاصی به آقای تراب جم اولین رئیس بنیاد شهید استان داشت. اواخر جنگ بود، یکبار حاج قاسم بعد از یکی سخنرانیهایی که داشت اواخر شب اصرار کرد که با شهید جم دیدار کند، بلاخره ایشان را بردیم و با آقای جم دیدار کردند. یکبار هم شهید آزاده حسین لشکری را برای سخنرانی به استان آوردیم. داستان ایشان را که حتما می دانید. اولین اسیرخلبان و آخرین آزاده ایرانی بوده که بعد از ۱۸ سال آزاد شد و به وطن برگشتند. بعد از برگشت هم پس از یک مدت خیلی کوتاه هم شهید شدند.
*ایشان که اسیر بود، چرا از عنوان شهادت استفاده کردید برای حسین لشکری؟
سؤال خوبی پرسیدید، به لحاظ ضایعات و شکنجه و صدماتی که در زندانهای عراق دیده بودند. شهید لشکری به دلیل عارضههای به جا مانده از زمان اسارت و اردوگاهها، در تاریخ نوزدهم مرداد سال ۸۸ شهید شد. از ایشان یک کتاب خاطرات به اسم” ۶۴۱۰″ به جامانده که یادنامه امیر آزاده سرلشکر خلبان شهید حسین لشکری است که کل خاطرات ایشان از زمانی که حتی جنگ به صورت رسمی شروع نشده بود در این کتاب آمده است.، چقدر خوب است که جوانهای ما با نحوه زندگی و اسارت این شهید خلبان آشنایی پیدا کنند. همه زندگی شهدای ما سراسر خاطره است که باید آن ها را حفظ و ثبت کرد.
گفتگو از فرنگیس حمزه یی