حکایت عجیب مدرسه ای روستایی در بندرعباس

چاپ

اینجا مدرسه ای است در همین نزدیکی ها.مدرسه ای که برای بسیاری از جوانان امروز روستا،خاطرات دیروز را تداعی می کند.دبستانی باحدود سه دهه قدمت که کودکان دیروز وفرزندان امروز در آن درس خوانده اند.مدرسه ای که در آغازش می گویند ۲۲نفر داشته است واکنون ۱۱۵نفر دانش آموز دارد.مدرسه ای که بزرگ نشده است.فقط یکی از کلاس هایش را تیغه کشیده اند وبه دوکلاس تبدیل کرده اند وبه گفته یکی از جوانان امروزی که ۲۵سال قبل در این مدرسه درس می خوانده است، حتی تخته سیاهش هم بااین تیغه نصف شده است. می گویند سرویس بهداشتی معلمان را هم تبدیل به کلاس درس کرده اند.سرویس بهداشتی  جدید  معلمان هم آب لوله کشی ندارد.مدرسه اش خانه ای برای سرایدار ندارد.میزهای قدیمی که برخی شکسته وبرخی حتی نشیمنگاه ندارد ودانش آموزان روی تخته ای شکسته می نشینند.چندین میزش شکسته است.یک کانکس هم درکنار کلاس ها گذاشته اند،اما جا کم است وگفته می شود به همین دلیل یک پایه تحصیلی در شیفت عصربه مدرسه می آیند وبرخی از دانش آموزان هم گفته می شود گاهی در حیاط و زیر درخت هم درس می خوانند.

کانکس دیگری هم گویا از طریق موافقت رئیس اسبق آموزش وپرورش ناحیه یک هم گرفته اند که بعد از مدتی آنرا به مدرسه ای در روستایی دیگر منتقل کرده اند.
مدرسه روستا که تابلویی ندارد را به نام یک شهید روستا  به نام “شهید عبدالرسول پرمر” نامگذاری کرده اند.می گویند به دلیل اتصالی برق، یکی از کلاس ها هم آتش گرفته است وسرایدار باپول خودش کلاس را رنگ می کند..مسئولان محلی روستا می گویند برخی از نمایندگان و مسئولان استان وشهرستان هم  آمده اند و وضعیت این مدرسه بازمین خاکی وسنگی را دیده اند واقدامی نکرده اند. یک مرتبه سارقان درحال سرقت کولرهای مدرسه بوده اند که سرایدار متوجه سرقت می شود واما سرایدارش خانه سرایداری ندارد که در آن بماند وحواسش به سارقان و برق گرفتگی ولوازم مدرسه باشد.دستگاه کپی را بایاری دانش آموزان،خیرین ومعلمان برای مدرسه خریده اند.حیاط مدرسه شان بزرگ است و می توانند کلاس های بیشتری را بسازند ودانش آموزان را از این کلاس های فرسوده فاقد ایمنی نجات دهند.
اینجا محله “علی آباد” روستای حسنلنگی بالا در ۶۰کیلومتری شرق بندرعباس است.مدرسه ای دربخش تخت دهستان شمیل شهرستان بندرعباس.
۳٨سال گذشت
خواستم بنویسم که باگذشت سی وهشت سال از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی چرا بایستی چنین مدارس وکلاس هایی در روستاهای نزدیک مرکز استان داشته باشیم که از حداقل امکانات محروم باشند که به یادم آمد درمهرماه امسال که به یک مدرسه در یکی از محلات بندرعباس هم رفته بودم ،دیدم که صندلی های دانش آموزان و حتی معلمانش دسته و نشیمنگاهش شکسته بود ویک نفر را آورده بودند که صندلی ها را درست کنند.دانش آموان باکتاب و دفتر خودشان را خنک می کردند وهوای کلاس ها تفتیده بود. آزمایشگاه و نمازخانه اش کولر نداشتند.حال با این اوصاف  مدارس حاشیه ای شهر بندرعباس،چطور می توان انتظار داشت که مدارس روستایی وضع بهتری داشته باشند؟
مدتی قبل رسانه های استان گزارشی از مدرسه “قدس” بندرعباس منتشر کردند که منجر به تصمیم مدیر کل آموزش وپرورش استان برای جابجایی دانش آموزان  این مدرسه به مدرسه ای دیگر وبازسازی قدس شد.
حال باید دید مسئولان آموزش وپرورش چه نسخه ای برای این مدرسه روستایی خواهند پیچید؟
مدرسه روستایی که هیچ مسئول و مقامی حاضر نمی شود فرزندش حتی یک روز در آن درس بخواند. روی میزهای شکسته اش بنشیند ،میزهایی که برخی از اهالی می گفتند در زمان بچگی هایشان ،بر روی همین میزها نشسته اند ودرس خوانده اند.
علی زارعی